سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوی آبادمحله بختیاریها یادی ازشهیدمدافع حرم عبدالمهدی کاظمی
قالب وبلاگ

 

 

خون بود زمین و آسمان در تب بود

خشکیده ترین واژه ی هستی لب بود

یک مرد فقط حادثه را زیبا دید

آن مرد، امیر دردها، زینب بود

 

نتیجه تصویری برای شهید عبدالمهدی کاظمی


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:30 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

http://ghalamkade.ir/wp-content/uploads/2015/12/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85%DB%8C-244x172.jpg

 

پر رفت و آمدترین خانه «محله بنی‌هاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظه‌شماری می‌کردند، و دل خوش می‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌های محبت را بر گونه‌های عطر آگینش نثار گردانند.پس از یک سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا علیهاالسلام، دختر بزرگواری چهره به‌جهان گشوده است.جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد. او هرگز به بت‌پرستی نزدیک نشد.آری، در پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.رسم خانواده‌ علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به‌بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.

مادر زینب علیهاالسلام

مادر زینب، فاطمه زهراست- محبوب‌ترین دختران پیامبر نزد آن بزرگوار- کسی که از نقطه نظر خلقت و خصلت شبیه‌ترین افراد به پیغمبر است و خداوند به او امتیازاتی بخشیده، کسی که حلقه‌ پیوند رسالت و امامت است و از دامن پاک او، درخت سلاله‌ پیامبر شاخه و برگ می رویاند، و میوه‌های شیرین اهل بیت(ع) را به بوستان تاریخ تقدیم می‌دارد.کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.آری، مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک می‌گردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجی‌ها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسول‌الله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین.»(2)فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.

پدر زینب علیهاالسلام

پدر زینب، علی بن ابیطالب(ع) - پسرعمو و وصّی رسول خدا - اولین کسی است که در کودکی به پیامبر ایمان آورد و اسلام را پذیرفت. او در میان «قبیله‌ قریش» شجاع‌ترین، دانشمندترین و جوانمردترین افراد بود.آری، علی بن ابیطالب پدر زینب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهیزکاری، در اصالت و بزرگواری، و در مقام بلند ایمان و شرافت، بلند‌مقام‌ترین یاران پیامبر و امت اسلام است.و چرا سخن خود پیامبر(ص) را در باره علی(ع) زمزمه نکنیم و کلام آن بزرگوار پس از پیوند ازدواج او با فاطمه(ع) را که برای دفع وسوسه‌های کارشکنان، خطاب به فاطمه بیان فرمود، مد‌ نظر نداشته باشیم؟پیغمبر(ص) به فاطمه فرمود:«زوجتک خیر امّتی، اعلمهم علما، و افضلهم حلماً، و اولهم سلماً.»(3)دخترم! مطمئن باش که تو را به ازدواج کسی درآورده‌ام که، بهترین افراد امت من است، زیرا از لحاظ دانش از همه عالم‌تر، و در قلمرو حلم و پایداری از دیگران مقاوم‌تر است، و به هر حال علی(ع) اولین مردی است که ایمان آورد، و در برابر خدا و اسلام تسلیم شد.

جدّ و جده مادری

جدّ مادری زینب(ع) محمد رسول‌الله، و خانم‌الانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» می‌باشد. خدیجه ام‌المؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد:«هی اوّل امراة تزّوجها، و اوّل خلق الله اسلم باجماع‌ المسلمین، لم یتقدّمها رجل ولا امراة، کانت یذعی فی الجاهلیّة الطّاهرة.»(4)؛ خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده می‌شد.مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک می‌گردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجی‌ها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسول‌الله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین»؛ فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.پیامبر عالیقدر اسلام هم فرموده است:«بهترین زنان جهانیان: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه(ع) دختر محمّد است.»(5)تاریخ هم درباره «خدیجه کبری» گواهی می‌دهد:«کانت خدیجة وزیرة صدق علی‌الاسلام، کان یسکن الیها.»(6)؛ خدیجه پیوسته وزیر و پشتیبان و کمک‌‌کار صادق و درستکاری برای اسلام و پیامبر بود، و به‌هنگام مشکلات و کارشکنی‌های دشمنان برای رسول خدا، مایه‌ سکون و آرامش قلب او محسوب می‌شد.

جدّه پدری زینب

جدّه پدری زینب کبری، فاطمه، دختر «اسد ‌بن هاشم بن بعد مناف» که همسر «ابوطالب» عموی رسول خدا(ص) و مادر علی(ع)، طالب، عقیل و جعفر، است. فاطمه نخستین زن از «بنی هاشم» است که به همسری مردی از بنی هاشم درآمد، و نیز اولین زن هاشمی است که برای مرد هاشمی فرزند زایید، و هم اولین زن هاشمی است که فرزند وی خلیفه اسلام گردید.فاطمه در مکّه به‌حضور پیامبر رسید، و اسلام آورد، و سپس به «مدینه» هجرت کرد، و به‌خاطر محبّت‌ها و فداکاری‌هایی که در حق رسول خدا روا داشته، آنقدر مورد احترام و تکریم پیغمبر(ص) واقع شد که، وقتی در مدینه از دنیا می‌رفت، پیامبر را وصیّ خود قرار داد، و آن حضرت هم وصیّت فاطمه را پذیرفت و آنگاه بر جنازه او نماز خواند، و در قبر گذارد، و پیوسته از فاطمه با خیر و نیکی یاد می‌کرد. (7)

جدّ پدری زینب(ع)

ابوطالب بن عبدالمطلب که نام او «عمران» گفته شده، عموی بزرگوار پیغمبر اسلام، و جدّ پدری زینب کبری است، بلکه باید ابوطالب را پدر پیامبر دانست، زیرا وقتی مادر پیغمبر، ایشان را باردار بود، عبدالله پدر بزرگوار او از دنیا رفت، عبدالمطلب جد پیامبر هم در حالی که نوه‌اش هفت‌ساله بود، چشم از جهان فرو بست، و در نتیجه نگهداری و پرستاری پیغمبر به عهده ابوطالب قرار گرفت، و او در این راه نهایت مراقبت و فداکاری را به خرج داد.


جد اعلای زینب(ع)

جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد.(8) او هرگز به بت‌پرستی نزدیک نشد.جدّ مادری زینب(ع) محمد رسول‌الله، و خانم‌الانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» می‌باشد. خدیجه ام‌المؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد: خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده می‌شد.«یعقوبی» می‌نویسد: عبدالمطلب جدّ رسول‌الله بود، و او را نگهداری و پرستاری می‌کرد، سالار قریش بود و رقیبی نداشت، و خداوند بزرگواری را به‌غیر از او به احدی نداده بود، از چاه زمزم در مکه، و ذوالهرم در طائف سیرابش کرده بود، قریش در امور مالی خود او را داور قرار می‌دادند، و او در قحطی و گرسنگی، مردم را خوراک و تغذیه می‌داد، تا آنجایی که پرندگان و حیوانات صحرا هم از خوان کرم او بهره‌مند می‌شدند.(9)

شهادت و مرقد حضرت

در تاریخ شهادت و مدفن حضرت زینب علیهاالسلام اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال 62 هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب "اخبارالزینبیات" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید. و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند.و گروهی می‌گویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت. (10)

پی‌نوشت‌ها:

1- بانوی زینب کبری، ص10 و 84؛ زندگانی حضرت زینب، ص 10؛ بطلة کربلا، ص 17.

2- اسدالغابه، ج 5، ص 522؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130.

3- کترالعمال، ج 13، ص 135؛ شرح نهج‌البلاغه ابنابی الحدید، ج 4، ص94؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130.

4- اسدالغابه، ج 5، ص 434.

5- همان مأخذ.

6- همان مأخذ.

7- بطلة کربلا، ص 25.

8- بطلة کربلا، ص 26.

9- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 11؛ تاریخ پیامبراسلام، ص 47.

10- سیمای حضرت زینب (س)، محمدمهدی تاج لنگرودی ص 208 .


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:17 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

 

،الیگودرز،مسجد،مراسم ،شهید،مدافع،حرم،کاظمی،عبدالمهدی،عکس،تصویر

حضرت زینب کبری

کربلا، بیابان سوزانی است که در آن بال و پر منطق می‏سوزد. سر عقل خم می‏شود. پای چوبین استدلال می‏شکند و زبان استدلال، لال می‏شود.
پیش از حسین(ع) و پس از او، صحنه تاریخ هماره میدان نبرد حق و باطل بوده است. اما چرا از میان این همه، عاشورا حماسه‏ای دیگرگونه است؟
شاید حضور چهره‏های گوناگون یک جامعه، مثل زن، کودک، جوان، پیر و ... یا وجود تمام عناصر یک زندگانی کامل مانند تشنگی، ایثار، عشق، مظلومیت، نیایش، خواب، بیداری، جهاد، وفاداری و ... بر این تابلو، رنگی از جاودانگی پاشیده است.
اما غیر از این شاید بتوان گفت که در درگیری مستمر حق و باطل، چیزی که اثر آن کمتر از خود آن درگیری نیست، آگاهی تاریخ و جامعه از آن است، چون افراد و جوامع زوال‏پذیرند و اگر درگیری حق و باطل، تنها در میان نیروهای درگیر در کشمکش مطرح باشد. هر دو نیرو روزی از بین خواهند رفت. اما اگر پیام این درگیری به گوش تاریخ و به دست جامعه برسد، اثری زوال‏ناپذیر خواهد داشت.
و شاید بتوان گفت آنچه مبارزه حق و باطل را در طول تاریخ امتداد داده، پیام آن بوده است. و نیز شاید یکی از دلایل وجودی قصص قرآن همین باشد. مثلاً در قصه فرزندان آدم، برادری به دست برادر دیگر کشته می‏شود و کلاغی برانگیخته می‏شود تا قاتل را گورکنی بیاموزد، اگر خدا نبود که ببیند و بنگارد و پیام‏آوری نبود تا پیام را برساند، شاید خون هابیل برای همیشه در خاک می‏خفت.
در اینجا هم درگیری حسین(ع) و یزید را پیامبرانی است. یکی پیامبری که «امام» است. و دیگر پیامبری که «زن» است. و دیگرانی که هر کدام بار پیامی را به دوش جان داشتند.
چه می‏توان گفت از زبان آتشین سجاد(ع)؟ و چگونه می‏توان گفت که آن امام در عاشورا چه دید و چه شنید و چه کشید! و پس از آن چه می‏بایست ببیند و بکشد! که اگر او نبود فریادهای زینب(ع) هم در گنبد تاریخ طنینی می‏افکند و سپس رفته رفته به خاموشی و فراموشی فرو می‏رود.
چرا که او حلقه‏ای طلایی از زنجیره خدایی امامت بود و اگر او نمی‏ماند، هیچ کسی و حتی هیچ زینبی توان امتداد این ریسمان آسمانی را نداشت.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:15 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

،الیگودرز،مسجد،مراسم ،شهید،مدافع،حرم،کاظمی،عبدالمهدی،عکس،تصویر

 

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
شیعه می پژمرد اگر زینب نبود
---------------------------------
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
---------------------------------
گرچه میدانم به نیش طعنه سنگم می زنید
باز می گویم خدا هم مبتلای زینب (س) است
---------------------------------
سوگند بر شکوه دل مرتضایی‌اش
بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش
سوگند بر تقدس کرب و بلایی‌اش
بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش
سوگند بر نماز شب کبریایی‌اش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
آسمان عشق را یک کوکب است      
---------------------------------
عشق اگر عشق است عشق زینب است
صبح ازل طلیعه ایّام زینب است 
پاینده تا به شام ابد نام زینب است
در راه دین لباس شهامت چو دوختند 
زیبنده آن لباس بر اندام زینب است
---------------------------------
سرشارترین شعر خدایی؛ زینب
اسطور? طاقت و حیایی؛ زینب
تو زینت نقطه‌های بسم‌الله‌ وُ
تفسیر فصیح کربلایی؛ زینب
سر قافله شام بلایى زینب
تو شیر زن کرب و بلایى زینب
---------------------------------
نون و قلم‌نبی ست و ما یسترون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت‌ست هم الغالبون حسین
(در این قیام نقطه پرگار زینب است )
---------------------------------
در عصر به خون نشسته ی عاشورا
سرچشمه اى از صبر خدایى زینب
ای کاش فراغتی فراهم می شد
از وسعت دردهای تو کم می شد
این بار مصیبتی که بر شانه توست
ایوب اگر داشت قدش خم می شد
---------------------------------
سردار سرسپرده جولان عشق کیست
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست
عشق است حسین و گوش بفرمان عشق کیست
روح دمیده بر تن بی‌جان عشق کیست
(اذن دخول در حرم یار زینب است )
منصوره نرفته سر دار زینب است
---------------------------------
اگر مقیاس کربلا نبود و اگر زینب(س) نبود چه بسیار مردان و زنانی که در نیمه‌ی راه باز می‌ماندند.
- صبر زینب یک شورش بر اساس حیاتی معقول است که همواره در بحرانی‌ترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.
- بانویی که وقتی بر عمرسعد خطابه میخواند, مصیبت را بزرگتر از فهم و عقل او میشمرد.
- زمانی که فقط خود اوست و خدا و کشتهی غرقه به خونش، دستان خود را به زیر آن پاره پاره تن میبرد و تمام وجودش غرق در محبت و معرفت به خداوند التماس میکند: «ربنا تقبل منا هذا القربان»
- این ایمان و باور است که زینب را به چنان صبوری فرامیخواند و صبوری او عین علم اوست.

 


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:13 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

 

،الیگودرز،مسجد،مراسم ،شهید،مدافع،حرم،کاظمی،عبدالمهدی،عکس،تصویر


السلام ای دختر شاه نجف             السلام ای صابر صحرای طف
 


السلام ای چادر زهرا به سر           السلام ای نور خورشید و قمر



السلام ای مقتدای عالمین              السلام ای خواهر خوب حسین



السلام ای بانوی ماتم زده              صبر تو صبر جهان بر هم زده



السلام ای تار و پود فاطمه              دختر صورت کبود فاطمه



السلام ای مظهر شور و شعور         پای تا سر عشق سر تا پا حضور



السلام ای کربلا در کربلا                ای به ایمان برادر مبتلا



السلام ای خطبه خوان شهر شام     خواب را کردی به بدخواهان حرام



السلام ای چشم زیبا بین عشق      زینب کبری و زهرای دمشق

 


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:10 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

 

 

 


دوش در عالم رویا به بهشتم بردند

 اندر آن باغ به دست ملکم بسپردند


دست من دست ملک بود روان گردیدم

 راهی از بهر تماشای جنان گردیدم


چه بهشتی چه جنانی همه در حال سرور

طاقی از گل زده بودند به هر راه عبور


انبیا از طبق نور گذر می کردند

 می گذ شتند و به ما نیز نظر می کردند


ملکم گفت که هرجا طلبی خانه بگیر

تو پرستوی بهشتی به جنان لانه بگیر


گفتم او را که منم تشنه می ناب کجاست

همه ارزانی تو خانه ارباب کجاست


در جنان گرم گل و نور نسازید مرا

از حسین بن علی دور نسازید مرا

 

 

 


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:6 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

 

 

عذر شعر نگفتن امثال مرا هم ایشان در بیت اول آورده است !

طبع مى‏خواهد که وصف زینب کبرى کند

لیک، قطره  کى تواند صحبت از دریا کند؟

 

توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است

 

مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا کند؟

 

نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او

 

کى تواند خامه مدح آن ملک ‏سیما کند؟

 

جد پاکش مصطفى، باب کبارش مرتضاست

 

مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند

 

چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکى

 

ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى کند

 

در شهامت ‏بود وارث بر على مرتضى

 

همت والاى او تفسیر «کرمنا» کند

 

دختر زهرا که در حجب و حیا و عصمتش

 

نقش مادر را به خوبى در جهان ایفا کند

 

در شجاعت چون حسین و در صبورى چون حسن

 

در عبادت پیروى از مادرش زهرا  کند

 

دّر دریاى عفاف و گوهر گنج ‏حیاست

 

عفتش یاد از حیاى مریم عذرا کند

 

گاه  در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را

 

تا بخوابد آب را در خواب خود رؤیا کند

 

گاه دلدارى دهد بر مادران سوگوار

 

گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها کند

 

گاه آید بر سر نعش برادر از خِیم

 

از ته دل ناله و فریاد و  واویلا  کند

 

گاه هم  گیرد ز دست دختران بى ‏پناه

 

از خیام سوخته رو جانب صحرا کند

 

کیست چون زینب کسى کو در دیار کربلا

 

ناله جانسوز او تاثیر در دلها  کند؟

 

کیست چون زینب که با یک جلوه از نور رُخش

 

رخنه‏ها در قلب موسى، در دل سینا کند؟

 

کیست چون زینب که در راه رواج  دین حق

 

مو به مو برنامه دین خدا اجرا  کند؟

 

کیست چون زینب کسى کو در ره دین خدا

 

در جهان دار و ندار خویشتن اهدا کند؟

 

کیست چون زینب کسى کو با اسیرى خودش

 

خون پاک کشتگان کربلا احیا  کند؟

 

کیست چون زینب که با تدبیر مظلومانه‏اش

 

دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا کند؟

 

کیست چون زینب کسى کو در میان دشمنان

 

چون على مرتضى در نطق خود غوغا کند؟

 

کیست چون زینب که در بزم یزید بى ‏حیا

 

خطبه‏اى ایراد کرده محشرى برپا  کند؟

 

کیست چون زینب که او با یک کلام آتشین

 

تنگ و تاریک این جهان در دیده اعداء کند؟

 

دختر شیر خدا بود و خودش هم شیر بود

 

کس ندیده شیر را  کز روبهان پروا  کند

 

در جهان املاء دین را کرده انشاء مو به مو

 

کیست چون زینب که این املاء را انشاء کند؟

 

پیروى باید کند از دخت زهرا و على

 

هر که مى‏خواهد که راه دین حق پیدا  کند

 

روز محشر گر به شکوه لب گشاید بى ‏گمان

 

محشرى دیگر به پا در محشر کبرا کند

 

دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب

 

دوستانش هم مقر در سایه طوبا  کند

 

اى «رسولى‏» غم مدار از گیر و دار روز حشر

 

دختر زهرا   اگر از راه  لطف ایما  کند

منبع تصویر و شعر :  سایت تبیان 

 


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 3:1 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]

 

گاهی دلم هوای علمدار می کند
دل رو به سوی خانه ی دلدار می کند

چشمانِ بی قرارِ علمدار کربلا
ما را خرابِ حیدر کرار می کند

در کربلا و در نجف آقای عالمین
دل را دوباره طالب دیدار می کند

مانند بوتراب و همانند فاطمه
او دفع صد بلا ز گرفتار می کند

تنها به یک نگه به خداوندِ ذوالجلال
خلق هزار بوذر و عمّار می کند

از لطف بیکرانِ شما یا اَبَاالْاَدب
سائل هماره تکیه به دیوار می کند

مدّاحتان نه ما ؛ نه تمامیِ انبیاء
مدحِ تو را هر آینه دادار می کند

شاعر : سیروس بداغی


[ پنج شنبه 96/2/7 ] [ 1:33 صبح ] [ غلامرضا صالحی ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام بر آنان که در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند... ای گل نرگس... چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟ چه میشد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه شمع توایم. همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم آمده اند. مولا جان نظری فرما... این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش از پس هم ورق می زنیم... العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی (عج)... هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها همان مردی که بر اسبی سوار است همـــان مــردی که آیـــد جمعـه روزی و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است اللهم عجل لولیک الفرج
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 62926