ای داده ز دست یاور خود را
از دست نداده باور خود را
هفتاد و دو داغ جان شکن دیده
و ز دست نداده سنگر خود را
ای برده به ساحل یقین از موج
کشتی بخون شناور خود را
غیر از تو که در حیث خون خوانده
گلبانگ پیام رهبر خود را
جز تو که بجای مادرش بوسید
زیر گلوی برادر خود را
غیر از تو که دیده روی دست خود
پرپر زدن کبوتر خود را
شَقٌُ القَمَر حسین نامیدی
ایثار علی اکبر خود را
غیر از تو که زد به چوبه ی محمل
با دیدن ماه نو سر خود را
غیر از تو که در خرابه پنهان کرد
نیلوفر ناز پرور خود را
گفتی به عزیز خویش حق داری
نشناسی اگر که همسر خود را
تاریخ ندیده مثل و مانندت
شاید که شهید زنده خوانندت